چپ و راست

 سمت راست پای راستم  

با پا ی چپم  همقدم نیست

هیچ سمتش

سمت راست پا ی راستم

با سمت چپ پا ی چپم

همسو نیست

میترسم آخر

سمت چپ پای چپم

نرود به سمت راست پای

راستم

عقاب

پرواز چون عقاب زیباست

پرواز با عقاب زیباست

پرواز بر بلندای آسمان زیباست

و خانه ای که بر فراز صخره  باشد

و کودکانت زاده آسمان

کو ه ها و بیابانها و جنگلها و سنگریزه های زندگی

مانند شنهای بیابان کوچک

حتی د رتیر رس شکارچیان

یا که تیری بسویت روانه گردد

باکی نیس از برای غم دنیا

که تیر و غم پایان عمر ماست

تیر ی که دنیا زیر پایش باشد

زیبنده ماست

بیخودی

میترسم آب زیاد به گلم دهم

میترسم باران بهاری شوم

میترسم جویبای از برای دریا شوم

گلدانم را میبینم ولی گلم را نه

گلدانم را میبویم با روبانی آبی به لب

و هر روز نوایی عاشقانه

ولی با تمام اینها بازم میترسم

گلم کاکتوسی باشد بی نیاز به همه

حتی من وتو

پرتو


باپرتو چشمی از شرق/

بسوی نور روانه شدم/

با زدن پلکی شدم چشم در چشم/

لب به لب در آغوش شدم/

سردی لمس من و گرمی تو/

چو نوری در فضا سیر شدم /

تار گیسوی تو چو ن شب درفضا گردید/

لمس تن تو نور وجودم گردید/

ولی نفهمیدم پرتوت غروب خورشید بود

مجسمه

دوس داشتم مجسمه ای بودم

مغزی باجفت مغزمان/

جفت در جفت و تنگ در تنگ در آغوش یکدیگر/

با یک چشمی از من و تو/

با لبی بالایی از من و لب پایینی از تو/

با دو گوش شنوا و بینی از تو/

دست راست نوازش از من و دست چپ مهربانی از تو/

فراخی سینه از من و لطافتش از تو/

نگاه گستاخانه از من و پذیرش محبتش از تو/

زمختی انگشتان و کنجکاویش از من و حس نوازشش از تو/

پاهای دوانش از من و پروازش با تو