سقوط

سقو ط آب  ته آبشار

یا سقوط  عقابی  پی طعمه

یا که اشکی  روی گونه 

سقوطی از برای عشق 

همش زیباست

نو منگر سقوطم را

نه آبشاریست و نه آسمانی

و نه گونه

 که لبخندی زند از برای  عشق

سقوطم را تنها سکوتم همراست

باران و طوفان

ای عشق نبار و نتاب و  نرویان

دگر رنگین کمانی  د رگوشه قلبم  آسمان را نمی آراید

دگر لطافت هوا را نخواهم بویید

و دگر در زیر لمس و نوازش ها ی آفتاب

قدمی کودکانه  نخواهم برداشت

ای عشق  رعدی بزن  و غرش و طوفانی

که ویران کند  سرزمین خشک خاکیم را 

که برچیند علفهای هرز و مردنی را

که شایددر وزش باد بذر امیدی افتد

باران سیرابش کند 

وآفتاب رشدش دهد

ای عشق   باران بهاری را همراه مگزین

تو از تبار طوفان  صحرای