دوس داشتم مجسمه ای بودم
مغزی باجفت مغزمان/
جفت در جفت و تنگ در تنگ در آغوش یکدیگر/
با یک چشمی از من و تو/
با لبی بالایی از من و لب پایینی از تو/
با دو گوش شنوا و بینی از تو/
دست راست نوازش از من و دست چپ مهربانی از تو/
فراخی سینه از من و لطافتش از تو/
نگاه گستاخانه از من و پذیرش محبتش از تو/
زمختی انگشتان و کنجکاویش از من و حس نوازشش از تو/
پاهای دوانش از من و پروازش با تو