باپرتو چشمی از شرق/
بسوی نور روانه شدم/
با زدن پلکی شدم چشم در چشم/
لب به لب در آغوش شدم/
سردی لمس من و گرمی تو/
چو نوری در فضا سیر شدم /
تار گیسوی تو چو ن شب درفضا گردید/
لمس تن تو نور وجودم گردید/
ولی نفهمیدم پرتوت غروب خورشید بود