اومدم درخونتون بودی و باز نکردی
توشه راه آوردم با گشنگی با زنخوردی
گل و اسه گلدونت آوردم کاشتی و آب ندادی
کتاب خاطرات تو پر کردی و باز نخوندی
دستم تو دستت بود و گرم نکردی
لبم بر لبت بود و غنچه رو باز نکردی
راهتو به راهم کردی و راه نرفتیم
کوزه آب دستم دادی و جرعه نکردم
چشم به چشمم دادی و نگاه نکردم
دل به عشقم دادی و دلدار نبودم
عقل به دلم دادی وعاقل نبودم
این همه گفتند نوشتند باز گو ش نکردیم
کردی ومن نکردم
کردم و تو نکردی
بودنت د ربودنم حل نشد
بودن یانبودن