درد۱

درد

نمیدانم درد چیست 

ولی میکشم                                      

چون باری بر دوش

میخواهم که فریاد بکشم

ولی دگر صدایی نمانده

دردرونم

دگر آهی نمانده

برای کشیدن

دیگر چیزی ندارم

جز نگاه

جز فریاد

ایندو را میخواهم

با هم دفن کتم

بر مشتی از خاک وجودم

ای کاش تونیز حرف میزدی

مثل خودم مثل من

مثل یک در مشترک

تاتحمل میکردم آنرا

از برای یکدیکر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد