تو

تو

 تو ای کبوتر آزادی

ای پرستویی که در قلبم جاگرفتی

ومثل پیچک خونمون

که همه چیز را پوشاند وفقط

وفقط  پیچک نمایان بود شدی

ای تویی که به خونه بی درمون اومدی

بی هیچ صدایی

وجایی را وکنجی را

 یافتی که بنشینی

انکاه از صدای طبل قلبم

دریافتم که آواره گشته ام

بی هیچ جایی وکنجی

ودر آن بی هیچ جا وکنجی

ود رآن بی هیچ جا

ودر آن بی هیچ

فریاد زدم فریاد زدم فریاد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد